این روزها دلم اصرار دارد
فریاد بزند؛
اما . . .
من جلوی دهانش را می گیرم،
وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش
ندارد!!!
این روزها من . . .
خدای سکوت شده ام؛
خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا،
خط خطی نشود .
˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙
تا حالا شده چشمات پر از اقیانوس اشک باشه اما نتونی جاریش کنی؟
تا حالا شده یه دنیا حرف کنج دلت سنگینی کنه و قلبت از سنگینیش تیر بکشه!!
اما نتونی به کسی بگی ؟
تا حالا شده یه تلنبار بغض بیخ گلوت گیر کرده باشه و از تیزیش احساس خفگی کنی
اما مجبور باشی جلوشو بگیری تا نترکه!!!
آره...؟!؟!
حال این روزهای من اینگونست..!
نظرات شما عزیزان: